Le Bleu

ساخت وبلاگ

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

Le Bleu...
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:20

دتس نات می انی مور. اینو وقتی تو آینه دستشویی نگاه می کردم و صورتم رو با شوینده جدیدی که دکتر پوستم تجویز کرده می شستم از نگاهم خواندم. دیگر نمی توانم تظاهر کنم که به خودم و کار و آینده ام اهمیت می دهم. دلم فقط رابطه می خواهد. آن هم از نوع استیبل و موو این کردن. از این ها که میروید همان جای همیشگی. به هم دیگر عادت دارید و دیس کایند او استاف. به خدا می خواهم گریه کنم( هنوز هم موفق نشده ام). شاید بهتر باشد به جای متخصص پوست، پیش متخصص اعصاب و روان و روان پزشک و این ها بروم. چون خسته شده ام دیگر. نمی دانم باید خودم تصمیم بگیرم چه باشم یا کم کم کشف کنم چه عنی هستم. _____ Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : move move move lyrics,move move move song,move move move sweatshirt,move move move nacho libre,move move move any mountain,move move move rap song,move move move away from me darling,move move move move freeze song,move move move alan hawkshaw,move move move dancing in the dark, نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:47

راستش را بخواهم بگویم، الان دو ماه و شش روز است که عاشق شده ام. کراشم یکی از معدود پسران خوشگلی است که جذابیت و خوش تیپی و هوش را همراه با هم دارد. هیچ ایرادی بهش وارد نیست. رابطه ای با هم نداریم. در یکی دو تا از دور همی ها و مهمانی ها دیدمش. نمی دانم دوست دختر دارد یا نه. روابطش خیلی عجیب تر از این است که بتوان لیبل زد. استاکر عکس هایش شده ام. مدام دلم میخواهد بپرم کله ی قشنگش را بگیرم، دستانم را دو طرف کله اش بگذارم روی موهای کوتاه روشنش و ببوسمش. سلیقه هایمان نیز کم و بیش به هم می خورد. البته نمی دانم چقدر اهل مطالعه است اما در معماری و تجسمی  اشتراکات زیادی Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : he is taking it slow,he is taking things slow,he is taking over,he is taking his time with me,he is taking me for granted,he is taking a hate movement mainstream,he is taking things very slow,he is taking time to think,he is taking it really slow,he is taking it too slow, نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:47

هفته آینده سر هیچ کدام از کلاس هایم نمی توانم بروم. چرا؟ چون هفته ی برگزاری یکی از رویدادهایی است که چند ماه است داریم برایش زحمت می کشیم. خیلی هم بد نیست. یک هفته دوری از همهمه ی خاله زنکی دانشکده. ضمنا هیچ کدام از کتاب ها را هم پیدا نکرده ام چون چاپشان به اتمام رسیده و سفارش دادم بیاورند که هفته بعدی می رسد. امروز چای خوش طعمی خوردم. ترکیب چند طعم. با غلبه ی آلبالو. چون چای ترش فشار را ظاهرا پایین می آورد تقریبا کل روز را در گیجی و خواب به سر بردم. از خواب که بیدار شدم هماهنگی های کارها را انجام دادم و بعد خواستم فیلم ببینم. فیلمی بسیار خوب. اما نتوانستم. چر Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : همیشه درد به سر وقت مرد می آید, نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:47

دختر پشت میز کنفرانس نشسته، پسر پشت سر او ایستاده. هر دو به دوربین پسر دیگری که طرف دیگر میز نشسته  لبخند میزنند. کلیک. عکس پولاروید از دوربین بیرون می آید، آن را روی میز می گذارند تا آماده شود. دختر سمت پنجره می رود. برف می آید. به دوستانش می گوید : بالاخره برف آمد! اولین برف سال را کنار هم می گذرانند. یک سال و سه ماه پیش عاشق شین شدم. امکان اینکه با او باشم نبود. بعد از مدتی دوست صمیمی اش خ به من نزدیک شد. با هم وارد رابطه شدیم. هنوز جرقه هایی با شین دارم. این جرقه ها باعث می شوند از خ متنفر شوم.  تابستان را با فکر ب گذراندم. پرفکت ترین کسی که دیده ام. حتی از شین Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : same answer to different questions,same answer math problem,same answer family feud,same answer,same answer in interview,same answer for two questions,same answer in a row,same answer test,same answer here,same answer to this question, نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:47

بعد از مدت ها به خودم افتخار می کنم. با اینکه احساس شرم و ناراحتی نسبت به خانواده ام به خاطر هزینه های تمام نشدنی که رو دستشان می گذارم دارم.آن ها هیچ حرفی نمی زنند می گویند فدای سرت و مرا می بوسند. داشتم می گفتم. سال نود و چهار را با غلبه بر دو ترس بزرگ زندگی ام تمام کردم. شاید مهم ترین هایشان. با اینکه گریه م گرفت. استرس گرفتم. سخت بود. اما موفق شدم. قوی شدم. حس می کنم نوزده سال و نیم به بعدم را می توانم شجاعانه تر بجنگم. لبخند بزنم. با خیال آسوده تر. فکر های منفی ام از ذهنم رفته اند. احساس آرامش می کنم. ازت ممنونم که بهم جرئت دادی.  Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : proud family,proud,proud mary,proud mary lyrics,proud of you,proud to be an american,proud family movie,proud definition,proud family cast,prouder, نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:46

آزاده در حالیکه تاب می خورد به فرهاد نگاه می کرد. فرهاد گوشه حیاط روی زمین نشسته بود. سیگار می کشید. آزاده با خودش فکر کرد که چقدر آزاردهنده است این سیگار های مدام و پشت سر هم. آزاده فرهاد را صدا می زند. فرهاد می آید کنار او روی تاب می نشیند. با هم تاب می خورند. آزاده بالا را نگاه می کند. از پشت درختانی که روی تاب سایه می اندازند آسمان معلوم است. آبی. ابری. سرش را روی شانه ی فرهاد می گذارد. از او می خواهد که برایش بار دیگر آواز بخواند. آوازی که متعلق به پنج سال پیش آزاده است. آزاده و علیرضا. فرهاد نمی داند که با هر بار خواندن این آواز آزاده به جایی دورتر پرتاب م Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:46

نوشته هایم را می خواندم. از یک سال پیش تا الان تنها حسرت زندگی ام یک چیز بوده. همه ی ابعاد زندگی ام به نسبت پیشرفت کرده اند جز یک چیز. همه ی کارهایی که در نظر داشتم را تقریبا عملی کردم. به نوزده سالگی ام افتخار می کنم. افتخار هم اسمش را نگذاریم، از این یک سال راضی و خوشحال هستم. خنده دار است. من فقط عاشق نشده ام. رابطه ی عاشق و معشوق وار نداشته ام. کسی نبوده که انقدر شیفته اش شوم که تمام زندگی ام شود. زشت است آدمی در موقعیت اجتماعی ما و در این دوره بخواهد در این سن و سال عاشق شود. می گویند زود است و هزار چیز دیگر. ولی من می ترسم. از اینکه هیچوقت عاشق نشوم می ترسم. Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:46

تولد بیست سالگی ام بی نظیر بود. به خصوص برای من که در سال های اخیر تولدهای خوبی را نگذرانده ام. سه روز مسافرت با دوست های عزیزم و هوای خوش لواسان. و بعد مهمانی کوچک در خانه ی مادربرزگ و پدربزرگم همراه با صمیمی ترین دوستانم. در عکس ها که نگاه کنید یک لبخند حقیقی مدام بر لب هایم نقش بسته است. تولد بیست سالگی ام آخرین روزی بود که خندیدم. از فردای تولدم مصیبت هایمان آغاز شد. اول مصیبت بهترین دوستم. که توان بازگویی اش را هیچ کدام نداریم. هفته ای که چند ماه بود منتظرش بودم. یعنی هفته ی بین تولد من و کراش جدیدم. این هفته به حل این مصیبت گذشت. مصیبت بزرگ کوچک. تمام شد Le Bleu...ادامه مطلب
ما را در سایت Le Bleu دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6lebleu0 بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 2:46